کاش می شد...
RESPINA

LIFE

کاش می شد ،روزه سخت سکوت

را، به اغاز سخن، افطار کرد...

کاش می شد ،با پلی از غم گذشت

تا در انسوتر، ترا دیدار کرد... 

کاش می شد ،جسم منحوس فراق 

تا ابد ،صد مرتبه بر دار کرد... 

کاش می شد ،قایقی از جنس کوه 

ساخت،با موج قدر پیکار کرد... 

کاش می شد ،رفت تا اوج فلک

این قفس،زنجیر را انکار کرد... 

کاش می شد ،بین این نامحرمان 

قاصدک را، محرم اسرار کرد... 

کاش می شد ،نغمه ای شد در گلو 

مثل بلبل ،بر لب منقار کرد... 

کاش می شد ،لحظه ای پروانه وار 

گرد شمعی ،بال و پر،ایثار کرد..  

کاش می شد ،از میان لحظه ها  

لحظه ای کوتاه را، بسیار کرد...

کاش می شد، با تمرکز،با دعا 

روح و جسمی در کنار،احضار کرد... 

کاش می شد، انعکاس جمله ای

را میان دره ای ،اصرار کرد... 

کاش می شد ،از میان واژه ها  

واژه ای را دائما تکرارکرد... 

کاش می شد، کنج زندان سکوت 

با شهامت، عشق را،اقرار کرد...



نظرات شما عزیزان:

h
ساعت10:54---1 آبان 1390
سلام دوست من
من دوباره امدم
وبلاگت خیلی قشنگه
بازم سر میزنم
تو هم اگه دوست داشتی سر بزن و توی خبر نامه عضو شو
موفق باشی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:56 توسط ORCIDEH| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ